مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
تـاب فـراق روی تو را آسـمـان نداشت داغت به دیده ها بجز اشک روان نداشت ای پیر میکـده ز غـمت باده خشک شد مـیـخانه تـاب نـالـۀ دُردیکـشان نداشت بعد از عـروج روح تو روح قـصیدهها جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت یک لحـظه نبض ثانـیهها بیصدا طپـید زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت روزی که آمدی هـمه گلها شکـفته شد مثـل تو خاک خـستۀ ما باغـبان نـداشت ای بـاغـبــان بـاغ شـهـیـدان لالـه گـون باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت بودی اسـیر خـال لـب دوسـت، ما به تو عشق تو جز به یکیک دلها مکان نداشت بودی تو پـیک رحـمت پیـغـمبر عـظـیم تـاریخ شیـعه مثل تو نامـهرسان نداشت از خطبههای حیدریات کاخ ها شکست سیل هجـوم کفـر به پیشت توان نداشت مثـل عـلی دلت ز گروهی شکـسته بود کی گفته نای پُر ز غمت استخوان نداشت؟ یادش بخـیر عـطر جـماران و عطر تو عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد بزم مصیبت تو جز او نوحهخوان نداشت روزی که جسم تو ز سر دستها گذشت در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست جسم حـسین جد تو یک سایـبان نداشت زیـنـب به قـتـلگـاه بـرادر نـظـاره کـرد بیکفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت |